دانلود PDF کتاب طلای درون
دانلود PDF کتاب طلای درون
نام کتاب : طلای درون : نقشه راه نجات از وابستگی به دیگران و رسیدن به استقلال فردی
نویسنده : رابرت الکس جانسون
تعداد صفحات : 58 صفحه
توضیحات :
کتاب طلای درون: نقشه راه نجات از وابستگی به دیگران و رسیدن به استقلال فردی به قلم رابرت الکس جانسون، طلاهایی همچون اعتماد به نفس، استقلال و… که هر فرد در وجود خود دارد را معرفی کرده و با راهکارهایی که ارائه میدهد به شما کمک میکند تا به طلای درونتان دست پیدا کنید.
یقیناً همیشه یکی از نگرانیها و دغدغههای شما این بوده که دارای استقلال و شجاعت باشید و دلیرانه در میادین گوناگون زندگی ظاهر شوید.
اما شما همهی کارها را بلد نیستید و تمام مسیرهای زندگی را نمیشناسید لذا ناچار هستید گاه به افرادی تکیه کنید و یا در تصمیمگیریهای مهم زندگی از آنان کسب اجازه کنید.
همین موضوع باعث میشود تا طلای درونتان که همان استقلال است را به سایر افراد واگذار کنید. شما باید بدانید که مناسبترین زمان برای اینکه طلای وجودیتان را جهت نگهداری به دیگران بدهید دقیقاً چه زمانی است؟
چه موقع باید بروید و طلایتان را پس بگیرید؟ و اگر به هنگام پس گرفتن، طرف مقابل طلای درونیتان را پس ندهد چه کاری باید انجام دهید؟
از طرف دیگر باید بدانید که شما هم در مقابل طلای درون اطرافیانتان مسئولید و موظف هستید تا برخی مواقع طلای همسر، همکار، فرزند و یا دوستتان را از آنها بگیرید و هنگامی که قدرت به دست آوردن استقلالشان را داشتند سریعاً طلایشان را به آنها باز پس بدهید.
دانلود PDF کتاب طلای درون
رابرت الکس جانسون (Robert A. Johnson) در کتاب طلاى درون (Inner gold: understanding psychological projection) به شما نشان میدهد که چگونه میتوان این نقش را خوب ایفا کرد تا هم خودتان دچار دردسر نشوید و هم دیگران را دچار مشکل نکنید.
این کتاب بر مبنای تئوری روانشناسی تحلیلی پروفسور کارل گوستاو یونگ به رشتهی تحریر درآمده است، به گونهای که کاملا کاربردی، چگونگی جابهجایی طلا را برای شما شرح میدهد.
انتقال طلا، از ناخودآگاه شما به بخش خودآگاهتان روند حساس و اسرارآمیزی را طی میکند، البته خوب است بدانید با اینکه این طلا، طلای وجودی و درونی شماست، اما در آغاز کار تا حدی برایتان سنگین خواهد بود که نمیتوانید به تنهایی از پس آن بر بیایید و برای مدتی هر چند کوتاه ناچارید از دیگران کمک بگیرید.
در بخشی از کتاب طلاى درون میخوانیم:
اوایل زندگى، من خیلى از تنهایى رنج بردم. سالها طول کشید تا دریافتم که این یک بیمارى امروزى است. به نظر مىرسد در نقاطى از جهان که زندگى سنّتى شکل خود را حفظ کرده است، احساس تنهایى یا وجود ندارد یا میزان آن ناچیز است. در هندوستان، دوستى به من گفت «رابرت، من هرگز در زندگى تنها نبودهام. من اصلاً چنین چیزى را نمىشناسم.» فردى را مجسم کنید که هرگز تنها نبوده است.
مردم سنتى توسط جامعه، خانواده، ازدواج و مذهبى احاطه شدهاند که جزئیات زندگى را به آنها دیکته مىکند. آنها از این جهت آسیبپذیر نیستند. شاید از نظر مادى فقیر باشند، اما از نظر عاطفى رضایت بیشترى دارند. اما امروزه مردم هندوستان بسیارى از مشکلاتى را که در مغرب زمین وجود دارد تجربه مىکنند.
تنها زمانى که از کسى نخواهیم طلاى درون را براى ما حمل کند قادر خواهیم بود به او بهعنوان انسان بنگریم. و هنگامى که دیگران را به عنوان انسان ببینیم، این امکان وجود دارد که تنها نباشیم. دیگران نمىتوانند احساس تنهایى ما را کاهش دهند. احساس تنهایى یک مسئله درونى است. حتى عاشق بودن هیچ ربطى به شخص دیگر ندارد. این خودشیفتگى است هنگامى که با شخص دیگر رابطه واقعى و عملى داریم و صرفا از روى فرافکنىهاى خود به او نگاه نمىکنیم، عشق امکانپذیر مىشود.
ضمیر ناخودآگاه اغلب اوقات افسانههایى را بهوجود مىآورد که بیانگر این هستند که در فرهنگ ما چه اتفاقى دارد مىافتد یا قرار است بیفتد. در اینجا مىخواهم دو افسانه درباره تنهایى را نقل کنم. اولى هلندى پرنده است. نسخههاى متعددى از این داستان وجود دارد که کموبیش به هم شبیه هستند. مرد جوانى که ناخداى کشتى هلندى پرنده است تخلفى کرده شبیه خطاى آدم و حوا که مىبایست از باغ بهشت رانده شود
فهرست :
فصل یک: طلاى درون
فصل دو: افسانههاى تنهایى
فصل سه: افسانه عشق
فصل چهار: پادشاه گذشته و آینده
نظرات
تا بحال هیچ نظری داده نشده است