دانلود PDF کتاب کشتن شوالیه دلیر جلد اول هاروکی موراکامی
دانلود PDF کتاب کشتن شوالیه دلیر جلد اول هاروکی موراکامی
نام کتاب : کشتن شوالیه دلیر جلد اول
نویسنده : هاروکی موراکامی
تعداد صفحات : 255 صفحه
موضوع : رمان – ادبیات – هاروکی موراکامی
توضیحات :
کتاب کشتن شوالیهی دلیر – جلد اول جدیدترین رمان هاروکی موراکامی نویسنده مطرح ژاپنی و عجیبترین اثر او تاکنون محسوب میشود. داستانی مسحور کننده از هنر، تاریخ و تنهایی انسان.
داستان کتاب کشتن شوالیهی دلیر (Killing Commendatore) همانند سایر رمانهای هاروکی موراکامی خیره کننده و محرک کنجکاوی است. در این اثر راز یک عشق رمانتیک، سنگینی تاریخ، برتری هنر و جستجوی نوادر دست نیافتنی که خارج از دسترس ما هستند را خواهید خواند.
در این کتاب، یک نقاش پرترهی سی و چند سالهی ساکن توکیو، همسرش را ترک میکند و پس از مدتی در خانهی یک هنرمند مشهور «توموهیکو آمادا» در کوهستان ساکن میشود.
او یک تابلوی نقاشی را در اتاق زیر شیروانی مییابد و با مشاهدهی این تابلو، ناخواسته چرخهی رویدادهای رازآلود آغاز میشود. تنها راه برای بسته شدن این چرخه سفری است که با صدای سحرآمیز یک زنگوله آغاز میگردد. این سفر شامل عشق، تنهایی، جنگ و هنر است.
معروفترین آثار هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) در فضایی بین حقیقت و سوررئالیسم، واقعیت و خیال و زندگی روزمره و اتفاقهای غیرعادی سیر میکند و رمان کشتن شوالیهی دلیر نیز به همین شکل به راحتی قابل توصیف نیست،
دانلود PDF کتاب کشتن شوالیه دلیر جلد اول هاروکی موراکامی
این رمان بسیار گسترده و ظریف است و به بسیاری از مضامینی که در آثار موراکامی آشناست نیز پرداخته است.
شباهت طرح این داستان به کتاب «گتسبی بزرگ» به خواننده این حس را القا میکند که در حال خواندن کتابهایی متفاوتی در یک قالب است.
در حقیقت ممکن است این حس درست باشد چرا که کشتن شوالیهی دلیر به زبان ژاپنی در دو جلد منتشر شده است.
بسیاری از فصلهای این کتاب شامل گفتوگو و مملو از توصیفهای دو شخص است که شاید حتی به روند داستان ارتباط چندانی نداشته باشد و یا به سفر به دنیای دیگری مربوط است که افکار در آن پرسه میزند.
اما به نظر میرسد «موراکامی» بیشتر از نوشتن طرح داستان، به جایی که داستان او را با خود میبرد و نوشته شدن آن به روش «جریان سیال ذهن» علاقهمند است.
میتوان گفت این کتاب، «موراکامی»ترین کتاب این نویسنده است. خواندن این کتاب خواننده را به خلسه میبرد.
هاروکی موراکامی یکی از اساتید داستاننویسی است که تاکنون توانسته با جادوی قلمش مخاطبان بسیاری را شیفتهی خود کند. کشتن شوالیهی دلیر نیز یکی دیگر از شواهد قدرت عظیم او دربیان هنر و تخیلات در داستان است.
در بخشی از کتاب کشتن شوالیهی دلیر میخوانیم:
آن شب به راحتى به خواب نرفتم. نگران بودم که ممکن است زنگوله ناگهان از داخل استودیو به صدا درآید. اگر اینگونه مىشد، چه باید مىکردم؟ پتو را روى سرم کشیده و وانمود مىکردم هیچ اتفاقى نیفتاده و منتظر طلوع خورشید مىماندم؟ یا شاید بهتر بود چراغقوه را برداشته و براى بررسى اوضاع به داخل استودیو مىرفتم؟ چه صحنهاى را آنجا شاهد خواهم بود؟
قادر به تصمیمگیرى در خصوص واکنش مناسب نبودم؛ بنابراین روى تختخواب دراز کشیدم و مطالعه کردم. خوشبختانه حتى پس از ساعت دو صبح، صدایى از زنگوله برنخاست و فقط هیاهوى همیشگى حشرات به گوش مىرسید.
به مطالعهى کتاب ادامه دادم و هر پنج دقیقه یک بار، ساعت روى میز کنار تختخواب را نگاه کردم. زمانى که عدد دو و سى دقیقه را روى صفحهى ساعت دیجیتال مشاهده کردم، نفس راحتى کشیدم. امشب زنگوله به صدا درنیامد! کتاب را بستم، چراغ روى میز کنار تختخواب را خاموش کردم و به خواب رفتم.
صبح روز بعد، قبل از ساعت هفت صبح بیدار شدم و فوراً به سراغ زنگوله رفتم. وارد استودیو شدم؛ زنگوله دقیقاً همان جایى بود که روز گذشته خودم گذاشته بودم. خورشید زندگى بخش کوهستان را روشن کرده بود.
کلاغها طبق معمول سروصداى زیادى راه انداخته و از این سو به آن سو مشغول پرواز بودند. زیر نور خورشید، زنگوله ظاهر عجیبى نداشت؛ بلکه فقط یک اسباب سادهى موسیقى بودایى بود که احتمالا در گذشتههاى دور موارد استفادهى زیادى داشته است.
به آشپزخانه رفتم، قهوه را دم کردم و سپس یک فنجان نوشیدم. یک قطعه نان در توستر گرم کردم و خوردم. سپس روى تراس رفتم تا هواى پاک صبحگاهى را تنفس کنم. به نردهى تراس تکیه دادم و پنجرههاى خانهى منشیکى را در آن سوى دره تماشا کردم.
پنجرههاى بزرگ با شیشههاى رنگى تلألؤ خاصى در نور روز داشتند. احتمالا یکى از وظایف هفتگى این بود که همهى آنها را تمیز کند. شیشهها همیشه تمیز و درخشان بودند.
مدتى به خانهى او خیره شدم، اما منشیکى را ندیدم. هنوز به آن درجه از صمیمیت نرسیده بودیم که زمانى از روز را براى دست تکان دادن از این سوى دره تعیین کنیم.
فهرست :
پیشگفتار
1- اگر فضا مهآلود است
2- همهى آنها مىتوانند به ماه بروند
3- یک بازتاب فیزیکى
4- آواز دهل شنیدن از دور خوش است
5- او نفس نمىکشد… دستانش سرد شدهاند
6- در این زمان، او مشترىِ بىچهره است
7- خوب یا بد؛ بهخاطر سپردن این نام راحت بود
8- موهبتى در لباس مبدل
9 – تبادل
10- از روى چمنهاى سبز پرپشت عبور کردیم
11- مهتاب به زیبایى همه جا مىتابد
12- همانند آن پستچى بىنام و نشان
13- در حال حاضر، این فقط یک فرضیه است
14- اولین بار بود که چنین رویداد عجیبى را مشاهده کردم
15- این آغاز ماجرا بود
16- یک روز نسبتاً خوب
17- چطور مسئلهاى به این مهمى را فراموش کردم؟
دانلود PDF کتاب کشتن شوالیه دلیر جلد اول هاروکی موراکامی
18- کنجکاوى زیاد خطرناک است
19- پشت سر من چه مىبینى؟
20- لحظهاى که وجود و عدم وجود در هم تنیده مىشوند
21- شمشیر کوچک است، اما مىتواند به بدن ضربه بزند و خون فوران کند
22- دعوت هنوز هم پابرجاست
23- همهى آنها حقیقتاً وجود دارند
24- فقط جمع آورى ایدههاى خام
25- تنهایى ناشى از این حقیقت چقدر بود؟
26- ترکیببندى را نمىتوان بهتر کرد
27- حتى اگر آن را دقیقاً بهخاطر داشته باشى
28- فرانتس کافکا هم عاشق شیب بود
29- عناصر غیرطبیعى
30 – فقط بستگى به فرد دارد
31 – شاید بیش از حد بىعیب و نقص باشد
32- همه خواهان مهارت او هستند
33- آنچه مىبینم را به اندازهى آنچه نمىبینم دوست دارم
نظرات
تا بحال هیچ نظری داده نشده است